سنایی:ای خطاب تو نیر اعظم ای خضر کسوف مسیحا دم
❈۱❈
ای خطاب تو نیر اعظم
ای خضر کسوف مسیحا دم
ای فریدون خطهٔ اعلی
بی نصیب از تو دیدهٔ اعمی
❈۲❈
چون نمایی به صبح رایت نور
خیل ضحاک شب شود مقهور
در حجاب تو اختران یکسر
اندرین هفت منظر اخضر
❈۳❈
دو وشاقند بسته دردو وثاق
بر میان بهر بندگیت نطاق
هم قمر پردهدار ایوانت
هم عطارد دبیر دیوانت
❈۴❈
از پی بزم توست خنیاگر
در سیم قصر، زهره ازهر
بسته پیشت کمر به سرهنگی
والی عقرب آن یل جنگی
❈۵❈
سعد اکبر عیال انعامت
راهب دیر حارس بامت
توکه در هفتکشوری خسرو
شهسواری و لیک تنها رو
❈۶❈
دار ملک تو کشور چارم
بام قصر تو پنجمین طارم
کامنت ها