گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سیف فرغانی:جانا بیا که مرا جان دریغ نیست عید منی مرا زتو قربان دریغ نیست

❈۱❈
جانا بیا که مرا جان دریغ نیست عید منی مرا زتو قربان دریغ نیست
هرگز بصدر دل نرسد دوستی جان آنرا که از محبت تو جان دریغ نیست
❈۲❈
هر چیز کآن من بود ای جان اگر منم بستان زمن که از تو مرا آن دریغ نیست
عشاق سیم و زر بگدایان کو دهند زین هر دو جان بهست و زجانان دریغ نیست
❈۳❈
سلطان عشقت آمد و در دل نهاد تخت کرسی مملکت زسلیمان دریغ نیست
در سفره گرچه نان نبود من گدای را در خانه هرچه هست زمهمان دریغ نیست
❈۴❈
دل جان خود دریغ نمی دارد از غمت ما را سریر ملک زسلطان دریغ نیست
دل با غم تو گفت که گرچه شکسته ام چون من سفال از چو تو ریحان دریغ نیست
❈۵❈
ممنوع از سکندر دنیا طلب بود از خضر آب چشمه حیوان دریغ نیست
درراه عشق تو که مرا دوست دشمنست عرض من از ملامت خصمان دریغ نیست
❈۶❈
بهر چو تو عزیز که یوسف غلام تست این گوسپند بنده ز گرگان دریغ نیست
من مرغ دانه ام ز پی دام مرغ تو مرغم ز دانه دانه ز مرغان دریغ نیست
❈۷❈
من نان خود دریغ نمی دارم از سگت ای دوست گر ترا سگ ازین نان دریغ نیست
گر پسته تر است ز طوطی شکر دریغ این طوطی ازچو تو شکرستان دریغ نیست
❈۸❈
گوهر بیار سیف و زجانان نظر بخواه کان آفتاب را نظر از کان دریغ نیست

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۰۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مهدی مح
2016-10-04T09:00:30
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن