سیف فرغانی:یار در شیرینی از شکر گذشت عشق در دلسوزی از آذر گذشت
❈۱❈
یار در شیرینی از شکر گذشت
عشق در دلسوزی از آذر گذشت
چون کنم چون انگبین آگاه نیست
زآنکه بی او شمع را بر سر گذشت
❈۲❈
باد زلفش را پریشان کرد دی
بوی او خوش شد چو بر عنبر گذشت
می نیارم زآن رقیبان چو دیو
گرد کوی آن پری پیکر گذشت
❈۳❈
منع را بر آستان خفته است سگ
زآن نمی آرد گدا بردر گذشت
دی مرا پرسید یار از حال صبر
گفتمش تو دیر زی کو در گذشت
❈۴❈
آب چشمم بی تو بگذشت از سرم
بی تو این دارم یکی از سرگذشت
او مرا طالب من اورا عاشقم
انتظار از حد شد و از مر گذشت
❈۵❈
راست چون لیلی و مجنون هر دو را
عمر در سودای یکدیگر گذشت
یار دی اشعار من می خواند، گفت
پایه شعر تو از خوشتر گذشت
❈۶❈
گفتم آری این عجب نبود ازآنک
آب شیرین شد چوبر شکر گذشت
سیف فرغانی بیمن ذکر دوست
گوهر نظمت بقدر از زر گذشت
کامنت ها