سیف فرغانی:هر دوچشمت ز فتنه نک خفته است خفیه در زیر طاق ابرویت
❈۱❈
هر دوچشمت ز فتنه نک خفته است
خفیه در زیر طاق ابرویت
بهر آشوبشان کند بیدار
هر زمان غمزه سخن گویت
❈۲❈
استخوانی زدر برون انداز
که چو سگ می دویم در کویت
بس که بر جان بنده راه زدند
حسن دلگیر و عشق دلجویت
❈۳❈
هر که بیند مرا همی گوید
کز پی چیست این تک وپویت
سخت سرگشته ای، ندانم سیف
که چه چوگان رسید بر گویت
❈۴❈
ای که رنگی ندیده از رویت
دل من جان بداد بر بویت
لاله کز رخ شه گلستان است
سر بخس درکشید از رویت
❈۵❈
از پی رنگ و بو بنفشه و مشک
خویشتن بسته اند بر مویت
کامنت ها