سیف فرغانی:ای چو انجم جیش حسنت بی عدد ماه از روی تو می خواهد مدد
❈۱❈
ای چو انجم جیش حسنت بی عدد
ماه از روی تو می خواهد مدد
محرم قرب ترا میقات وصل
مجرم بعد ترا شمشیر حد
❈۲❈
وی الف قدی که بی وصل توم
حرف با تشدید هجران یافت مد
در حساب حسن تو بی کار شد
راست چون دست اشل انگشت عد
❈۳❈
رفتی و اندوه تو در دل بماند
همچونم در خاک و گرد اندر نمد
صبر در دل زآتش هجران تو
جا نمی گیرد چو آب اندر سبد
❈۴❈
منکر هجرت عذابی می کند
مرده دل را که هست از تن لحد
سنگ دل از گازر اندوه تو
می خورد چون جامه چرکین لگد
❈۵❈
آفتابا در فراقت هر نفس
صبح شوق از شرق جانم می دمد
بی مه رویت که شب روزست ازو
آفتاب از سایه ما می رمد
❈۶❈
سیف فرغانی بعشقت نادرست
زین دل خود رای و عقل بی خرد
کامنت ها