سیف فرغانی:ای زروی تو مه و خور را مدد از ازل دوران حسنت تا ابد
❈۱❈
ای زروی تو مه و خور را مدد
از ازل دوران حسنت تا ابد
حسن را از عاشقان باشد کمال
پادشاه از لشکری دارد مدد
❈۲❈
در کتاب ما نمی گنجد حروف
درحساب ما نمی آید عدد
معنی اسما همه در ذات تو
مضمر ست ای دوست چون نه در نود
❈۳❈
کشته عشقت نمیرد در مصاف
مرده شوقت نخسبد در لحد
صعب باشد در دل شوریده عشق
گرم باشد آفتاب اندر اسد
❈۴❈
آدمی بی عشق تو دل مرده ییست
ورفرشته جان خود دروی دمد
در ره عشقت براق همتم
می زند بر توسن گردون لگد
❈۵❈
وصف حسنت کی توان گفتن بشعر
کسب دولت چون توان کردن بکد
خامشی بهتر که نتوانم گرفت
خیمه گردون چو خرگه در نمد
❈۶❈
نفس اسرار ترا نبود امین
دزد بر جوهر نباشد معتمد
عاشق از چرخ و ز انجم برترست
اختر عاشق نیاید در رصد
❈۷❈
از کلام او خلایق بی خبر
وز مقام او ملایک در حسد
ترک گفته جان او ملک دو کون
محو کرده روح او رسم جسد
❈۸❈
سیف فرغانی بتو جان تحفه داد
تحفه درویش نتوان کرد رد
کامنت ها