سیف فرغانی:دلم از وصل تو ای طرفه پسر نشکیبد چکنم با دل خویش از تو اگر نشکیبد
❈۱❈
دلم از وصل تو ای طرفه پسر نشکیبد
چکنم با دل خویش از تو اگر نشکیبد
گر دل و جان زتو ناچار شکیبا گردند
دل از اندیشه و دیده زنظر نشکیبد
❈۲❈
کار من نیست شکیبایی ازآن شیرین لب
باورم دار که طوطی زشکر نشکیبد
من لب لعل شکر بار ترا آن مگسم
که چو زنبور عسل ازگل تر نشکیبد
❈۳❈
گر بسنگم بزنند از سر کویت نروم
بنده زین کعبه چو حاجی زحجر نشکیبد
سگ که از خوان کس امید بنانی دارد
گرش از خانه برانند زدر نشکیبد
❈۴❈
ای شبم روز ز خورشید رخت یک ساعت
بنده از روی تو چون شب زقمر نشکیبد
بنده گر در دگری می نگرد بی رخ تو
خاک چون آب نیابد زمطر نشکیبد
❈۵❈
از پی روی تو درویش که اندر کویت
او مقیم است و تو رفته بسفر نشکیبد
سیف فرغانی اگر خون شود اندر غم دوست
دل برآنست که از دوست دگر نشکیبد
کامنت ها