سیف فرغانی:بگو بدانکه چون من عشق یار من دارد که پادشاهی خوبان نگار من دارد
❈۱❈
بگو بدانکه چون من عشق یار من دارد
که پادشاهی خوبان نگار من دارد
ببوی او بگلستان شدم ندیدم هیچ
بغیرلاله که رنگی زیار من دارد
❈۲❈
عجب مدار که برگیردم زپشت زمین
بدین صفت که غمش رو بکار من دارد
کسی که در غمش ازچشم خون همی بارید
فراغت از مژه اشکبار من دارد
❈۳❈
نساخت خانه بهمسایگی من دولت
چو محنتش وطن اندر جوار من دارد
خدنگ غمزه بهر جانبی همی فگند
مگر که چشمش عزم شکار من دارد
❈۴❈
پیام کرد مرا یار و گفت هر مگسی
طمع بلعل لب قند بار من دارد
درین میانه بدست کسی دهد دولت
گل وصال که در پای خار من دارد
❈۵❈
اگر هزار گلش بشکفد زهر چمنی
نظر سوی رخ همچون بهار من دارد
براه عشق من امروز سیف فرغانیست
رونده یی که دلی زیر بار من دارد
❈۶❈
سحرگهان بمن آورد بوی دوست نسیم
(مگر نسیم سحر بوی یار من دارد)
کامنت ها