سیف فرغانی:چشم تو کوجز دل سیاه ندارد دل برد از مردم و نگاه ندارد
❈۱❈
چشم تو کوجز دل سیاه ندارد
دل برد از مردم و نگاه ندارد
بی رخت ای آفتاب پرتو رویت
روز منست آن شبی که ماه ندارد
❈۲❈
با همه ینبوع نور چشمه خورشید
با رخ تو شکل اشتباه ندارد
با همه خیل ستاره ماه شب افروز
لایق میدان تو سپاه ندارد
❈۳❈
بی رخ تو کاسب راند برسر خورشید
رقعه شطرنج حسن شاه ندارد
عاشق تو نزد خلق جای نجوید
مرده بی سر غم کلاه ندارد
❈۴❈
گر برود از بر تو راه نداند
ور برود بر در تو راه ندارد
بر در مردم رود چو سگ بزنندش
هرکه جزین آستان پناه ندارد
❈۵❈
درکه گریزد زتو که در همه عالم
از تو به جز تو گریزگاه ندارد
درد تو قوت گرفت وبنده ضعیف است
طاقت ناله مجال آه ندارد
❈۶❈
وصل تو از خود نصیب ما نفرستاد
خرمن مه بهر گاو کاه ندارد
از بد ونیکی که سیف گفت در اشعار
جز کرمت هیچ عذر خواه ندارد
❈۷❈
دل بغم تو سپرد از آنکه نگیرد
ملک عمارت چو پادشاه ندارد
کامنت ها