سیف فرغانی:در حلقه زلف تو هر دل خطری دارد زیرا که سر زلفت پر فتنه سری دارد
❈۱❈
در حلقه زلف تو هر دل خطری دارد
زیرا که سر زلفت پر فتنه سری دارد
برآتش دل آبی از دیده همی ریزم
تا باد هوای تو برمن گذری دارد
❈۲❈
من در حرم عشقت همخانه هجرانم
در کوی وصال آخر این خانه دری دارد
تو زاده ایامی مردم نبود زین سان
این مادر دهرالحق شیرین پسری دارد
❈۳❈
ازتو بنظر زین پس قانع نشوم می دان
زیرا که چومن هرکس با تو نظری دارد
تلخی غمت خوردم باشد سخنم شیرین
ای دوست ندانستم کین نی شکری دارد
❈۴❈
جایی که غمت نبود شادی نبود آنجا
انصاف غم عشقت نیکو هنری دارد
درمذهب درویشان کذبست حدیث آن
کز عشق سخن گوید وز خود خبری دارد
❈۵❈
کردم بسخن خود را مانند بعشاقت
چون مرغ کجا باشد مور ارچه پری دارد
من بنده بسی بودم در صحبت آن مردان
عیبم نتوان کردن صحبت اثری دارد
❈۶❈
نومید مباش ای سیف از بوی گل وصلش
در باغ امید آخر هر شاخ بری دارد
کامنت ها