سیف فرغانی:اندرین شهر دلم سرو روانی دارد که ز شکر سخن از پسته دهانی دارد
❈۱❈
اندرین شهر دلم سرو روانی دارد
که ز شکر سخن از پسته دهانی دارد
چون خرامد نکند هیچ نظر از چپ و راست
نیست آگه که بهر سو نگرانی دارد
❈۲❈
گر بشب خواب کند زنده نباشد آن کس
کندر آغوش چنان سرو روانی دارد
گرچه در دست من از ملک جهان چیزی نیست
دلبری هست که از حسن جهانی دارد
❈۳❈
تو میانش نتوانی که ببینی لیکن
کمرش با تو بگوید که میانی دارد
دلبرا زآن توام نیست بدعوی حاجت
عاشق روی تو بر چهره نشانی دارد
❈۴❈
مرده اند این همه مردم که توشان می بینی
زنده آنست که او همچو تو جانی دارد
چون ببازار هوس دست بسودایی برد
بنده گر سود کند هیچ زیانی دارد
❈۵❈
گفته ای اسب طلب در پی من تیز مران
با کسی گوی که در دست عنانی دارد
خلق شاید که ترا خسرو خوبان گویند
زآنکه فرهاد تو شیرین سخنانی دارد
❈۶❈
سیف فرغانی کام تو که آلود بزهر
آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد
کامنت ها