سیف فرغانی:این حسن و آن لطافت در حور عین نباشد وین لطف و آن حلاوت در ترک چین نباشد
❈۱❈
این حسن و آن لطافت در حور عین نباشد
وین لطف و آن حلاوت در ترک چین نباشد
ماهی اگر چه مه را بر روی گل نروید
جانی اگر چه جان را صورت چنین نباشد
❈۲❈
از جان و دل فزونی وز آب و گل برونی
کین آب (و) لطف هرگز در ما و طین نباشد
ای خدمت تو کردن بهتر ز دین و دنیا
آنرا که تو نباشی دنیا و دین نباشد
❈۳❈
مشتاق وصلت ای جان دل در جهان نبندد
انگشتری جم را زآهن نگین نباشد
چون دامن تو گیرد در پای تو چه ریزد
بیچاره یی که جانش در آستین نباشد
❈۴❈
هان تا گدا نخوانی درویش را اگرچه
اندر طریق عشقش دنیا معین نباشد
اندر روش نشاید شه را پیاده گفتن
گر بر بساط شطرنج اسبی بزین نباشد
❈۵❈
مرده شناس دل را کز عشق نیست جانی
عقرب شمر مگس را کش انگبین نباشد
آن کو بعشق میرد اندر لحد نخسبد
گور شهید دریا اندر زمین نباشد
❈۶❈
الا بعشق جانان مسپار سیف دل را
کز بهر این امانت جبریل امین نباشد
کامنت ها