سیف فرغانی:دل تندرست گشت چو بیمار عشق شد وز خود برست هر که گرفتار عشق شد
❈۱❈
دل تندرست گشت چو بیمار عشق شد
وز خود برست هر که گرفتار عشق شد
خسته دلان غم زپی دردهای خویش
درمان ازو خوهند که بیمار عشق شد
❈۲❈
درخواب غفلتند همه خلق وآن فقیر
در گور هم نخفت که بیدار عشق شد
با قیمتی که انسان دارد بنیم جو
خود را فروخت هرکه خریدار عشق شد
❈۳❈
چون شوق دوست سلسله در گردنش فگند
حلاج گفت اناالحق و بر دار عشق شد
سرمایه یی که مردم ازآن زر کنند سود
درپا فگن که دست تو بی کار عشق شد
❈۴❈
چیزی که بوی دوست ندارد اگر گلست
خارست نزد آنکه بگلزار عشق شد
شاهان ملک را بغلامی همی خرد
آزاده یی که بنده احرار عشق شد
❈۵❈
هر روز روی دوست ببیند چو آفتاب
چشم دلی که روشن از انوار عشق شد
از عشق نام لیلی و مجنون بماند سیف
خرم دلی که مخزن اسرار عشق شد
کامنت ها