سیف فرغانی:گر دوست حق عشق خود از ما طلب کند از خارهای بیگل خرما طلب کند
❈۱❈
گر دوست حق عشق خود از ما طلب کند
از خارهای بیگل خرما طلب کند
عشاق او به خلق نشان میدهند ازو
وای ار کسی نشان وی از ما طلب کند
❈۲❈
زین خرقهای که خرقه ما گشت بوی فقر
از برد باف جامه دیبا طلب کند
اندر سوال دوست ندانم جواب چیست
این اسم را گر از تو مسما طلب کند
❈۳❈
از عاقلان چه میطلبی وجد عارفان
عاقل ز زمهریر چه گرما طلب کند
درویش در سماع قدم بر فلک نهد
آتش چو برفروزد بالا طلب کند
❈۴❈
در وی به جای خوف و طمع حرص مورچه است
صوفی گه چون مگس همه حلوا طلب کند
زین غافلان صلاح دل و دین طمع مدار
از دردمند کس چه مداوا طلب کند
❈۵❈
در کوی عشق جای نیابد کسی که او
تا رخت خویشتن ننهد جا طلب کند
از چون منی (چه) میطلبی زندگی دل
از مرده چون کسی دم احیا طلب کند
❈۶❈
جانان ز ما دلی به غم عشق منشرح
از پارگین فراخی دریا طلب کند
از همچو ما فسردهدلان شوق موسوی
از جیب سامری ید بیضا طلب کند
❈۷❈
وز سیف جان راه رو و چشم راه بین
بر روی کور دیده بینا طلب کند
کامنت ها