سیف فرغانی:کسی که همچو تو ازلب شکر فروش بود اگر بیاد لبش می خورند نوش بود
❈۱❈
کسی که همچو تو ازلب شکر فروش بود
اگر بیاد لبش می خورند نوش بود
کسی که عشق تو بروی گذر کند چون برق
چو ابر گرید و چون رعد در خروش بود
❈۲❈
زعشق همچو تویی اضطراب من چه عجب
که آب بر سر آتش نهند جوش بود
چو دل ربودی ازابرام من ملول مشو
که درمعامله درویش سخت کوش بود
❈۳❈
ترا بنقد روان سخن خریدارم
ازآنکه شاعر مفلس سخن فروش بود
بدور حسن تو گویم سخن چو قاعده نیست
که عندلیب بایام گل خموش بود
❈۴❈
بنزد تو سخن آورد سیف فرغانی
وگرنه لایق این در کدام گوش بود
کامنت ها