سیف فرغانی:دولت نیافت هر که طلب کار ما نبود سودی نکرد هرکه خریدار ما نبود
❈۱❈
دولت نیافت هر که طلب کار ما نبود
سودی نکرد هرکه خریدار ما نبود
آن کوزهر دو کون بغیر التفات داشت
او حظ خویش جست، طلب کار ما نبود
❈۲❈
سگ از کسی بهست که او راه ما نرفت
شیراز سگی کمست که در غار ما نبود
آن کو متاع جان نکند ترک، رخت او
در خانه به که لایق بازار مانبود
❈۳❈
آن مرد کاردان که همه ساله کار کرد
خاکش دهند مزد که در کار مانبود
زاهد نخواست دنیی وعقبی امید داشت
جنت پرست عاشق دیدار مانبود
❈۴❈
تو بنده خودی دم آزادگی نزن
کآزاد نیست هر که گرفتار ما نبود
در کیسه قبول منه گر چه زر بود
آن نقد را که سکه دینار ما نبود
❈۵❈
ازدردها که خاصیتش مرگ جان بود
آن دل شفا نیافت که بیمار ما نبود
صد خانه رابآتش خود پر ز دود کرد
آن تیره دل که قابل نوارما نبود
❈۶❈
شاعر همه زلیلی و مجنون کند حدیث
کو را خبرز مخزن اسرار ما نبود
هر سوشتافتی و ندانم که یافتی
جای دگر گلی که بگلزار ما نبود
❈۷❈
باصد گل عطا که بگلزار ما درست
یک خار منع برسر دیوار ما نبود
ای جمله از تو،از همه کس در طریق تو
تقصیر رفت،بخت مگر یار ما نبود
❈۸❈
رویت جمال خویش بر آفاق عرضه کرد
ادراک آن وظیفه ابصار ما نبود
باآن همه خطر که درین راه سیف راست
بعداز مقام قرب تو مختارما نبود
❈۹❈
این کار دولتست کنون تا کرا رسد
قرب جناب تو حدو مقدار مانبود
کامنت ها