سیف فرغانی:دوشم اسباب عیش نیکو بود خلوتم با نگار دلجو بود
❈۱❈
دوشم اسباب عیش نیکو بود
خلوتم با نگار دلجو بود
اندرآن خلوت بهشت آیین
غیر من هرچه بود نیکو بود
❈۲❈
با دلارام من مرا تا روز
سینه بر سینه روی بر رو بود
سخنش چاشنی شکر داشت
دهنش پسته سخن گو بود
❈۳❈
نکنی باور ار ترا گویم
که چه سیمین بروسمن بو بود
بود دردست شاه چون چوگان
آنکه درپای اسب چون گو بود
❈۴❈
آسیای مراد را همه شب
سنگ بر چرخ وآب درجو بود
من بنور جمال او خود را
چون نکو بنگریستم او بود
❈۵❈
زنگی شب چراغ ماه بدست
پاسبان وار بر سر کو بود
دوری ازدوست، سیف فرغانی
گر زتو تا تو یک سر مو بود
کامنت ها