سیف فرغانی:ای ترا پای بر سر خورشید سایه تست افسر خورشید
❈۱❈
ای ترا پای بر سر خورشید
سایه تست افسر خورشید
گرچه سایه ترا زمین بوسد
زآسمان بگذرد سر خورشید
❈۲❈
نیکوان جمله چاکران تواند
ذرها جمله لشکر خورشید
سوی تو هر شبی که جامه چرخ
در گریبان کشد سر خورشید
❈۳❈
نامهای نیاز هر ذره است
زیر بال کبوتر خورشید
در غم تست استخوان هلال
ضلع پهلوی لاغر خورشید
❈۴❈
ای چو مه از شعاع چهره تو
یافته نور پیکر خورشید
بر درتو زمن نماند اثر
محو شد سایه بر در خورشید
❈۵❈
من نیم در خور تو وچه عجب
سایه گر نیست در(خور) خورشید
جز بنامت نمی زند در کان
سکه بر سیم زرگر خورشید
❈۶❈
بیخ مهرتو کاشته در دل
دایه تخم پرور خورشید
پیش روی تو ماه آینه ییست
پیش روی منور خورشید
❈۷❈
پرتوی بر زمین فتد چو نهند
آیینه در برابر خورشید
گر کند سایه تو تربیتش
ذره گردد برادر خورشید
❈۸❈
مدح تو گفت سیف فرغانی
ذره یی شد ثناگر خورشید
کامنت ها