سیف فرغانی:دلا این یک سخن از من نگه دار که جان از بندگی تن نگه دار
❈۱❈
دلا این یک سخن از من نگه دار
که جان از بندگی تن نگه دار
وصیت می کنم سر دل خویش
اگر جان توام از من نگه دار
❈۲❈
تو شاهی، ملک عشق ونفس دشمن
چنان ملک از چنین دشمن نگه دار
زنانند این همه مردان بی عشق
تو مردی چشم خویش از زن نگه دار
❈۳❈
اگر دنیا هزاران ماه دارند
تو از مهتاب او روزن نگه دار
زر خشکش گل تر دامنانست
زتر وخشک او دامن نگه دار
❈۴❈
وگر روغن شود در جوی آبش
چراغ از دود این گلخن نگه دار
جهان را گلخنی پر دود دیدم
تو چشم از دود این گلخن نگه دار
❈۵❈
کلاه دولتش شمشیر سرهاست
تو از شمشیر او گردن نگه دار
دل درویش گنج گوهر آمد
اگر دستت دهد مشکن نگه دار
❈۶❈
نگویم سیف فرغانی مگو هیچ
زبان خویش در گفتن نگه دار
کامنت ها