سیف فرغانی:خورشید منی بروی پرنور من از تو چو سایه مانده ام دور
❈۱❈
خورشید منی بروی پرنور
من از تو چو سایه مانده ام دور
خوبان همه صورت و تویی جان
عالم همه ظلمت و تویی نور
❈۲❈
از روی تو نور می درافتد
در کوی تو همچو آتش از طور
بیمار غم تو همچو عیسی
کرده بنفس علاج رنجور
❈۳❈
در حشر که باشد آدمی را
دیوان عمل کتاب منشور
عاشق بتو زنده گردد ای دوست
نی چون دگران بنفخه صور
❈۴❈
عاشق نرمد بجور از تو
هرگز نرمد بهشتی از حور
بی غره طلعت چو ماهت
هر روز مرا شبی است دیجور
❈۵❈
من مست ز خاک کوی عشقم
چون شارب خمر از آب انگور
سیف از تو بجان عوض نخواهد
یکسان نبود محب و مزدور
❈۶❈
نزدیکش کن بخود کزین بیش
پروانه نمی شکیبد از دور
کامنت ها