سیف فرغانی:چو ماندم (من) زسلطان جهان دور بسان بلبلم از بوستان دور
❈۱❈
چو ماندم (من) زسلطان جهان دور
بسان بلبلم از بوستان دور
ازآن خورشید روی ماه پیکر
بمانده چون زمین از آسمان دور
❈۲❈
بکام دشمنانیم از فراقت
شها دیگر مباش از دوستان دور
که شادی از دل بیمار ما هست
چو صحت از مزاج ناتوان دور
❈۳❈
زرویت مجلس ما گلستان بود
مبادا چون تو گل زین گلستان دور
که باشم من چو از تو بازماندم
چه باشد حال تن چون شد زجان دور
❈۴❈
من شیرین زبان زآن تلخ کامم
که هستم زآن لب شکرفشان دور
منم بی خسرو آن فرهاد محروم
که دارد از لب شیرین دهان دور
❈۵❈
عنان در دست تقدیرست اگر نه
بپای شوق نبود اصفهان دور
بصورت گرچه از روی تو هستم
چنان کز روی تو چشم بدان دور
❈۶❈
چو با یاد توام دایم بمعنی
مرا گر عارفی از خود مدان دور
اگر چه سیف فرغانی زتو هست
بسان تشنه از آب روان دور
❈۷❈
چو سگ رو بر نگرداند ازین در
بسنگش گر کنی زین آستان دور
کامنت ها