سیف فرغانی:لب گل در تبسم آمد باز بلبل اندر ترنم آمد باز
❈۱❈
لب گل در تبسم آمد باز
بلبل اندر ترنم آمد باز
دهن بی زبان گل ز صبا
بی لب اندر تبسم آمد باز
❈۲❈
بلبل از بهر سرگذشت فراق
با گل اندر تکلم آمد باز
این همه چیست هیچ می دانی
حسن را عشق در دم آمد باز
❈۳❈
بر زمین گشت آسمان گون را
اینک از لاله انجم آمد باز
از شکوفه درخت قند ز رنگ
با زبرپوش قاقم آمد باز
❈۴❈
بر گریبان گل چو گوی گره
غنچه چون تکمه سرگم آمد باز
بود چون مار مهره یی وزخار
نیش بر دم چو کژدم آمد باز
❈۵❈
سبزه صحرا چو چشم روشن کرد
رونقش بهر مردم آمد باز
کامنت ها