گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سیف فرغانی:آنچه ز توست حال من گفت نمی‌توانمش چون تو به من نمی‌رسی من به تو چون رسانمش

❈۱❈
آنچه ز توست حال من گفت نمی‌توانمش چون تو به من نمی‌رسی من به تو چون رسانمش
هر نفسم فراق تو وعده به محنتی کند هرچه به من رسد ز تو دولت خویش دانمش
❈۲❈
زهرم اگر دهی خورم چون شکر و ز غیر تو گر شکری رسد به من همچو مگس برانمش
زخم گر از تو آیدم مرهم روح سازمش رنج چو از تو باشدم راحت خویش خوانمش
❈۳❈
ملکم اگر جهان بود ترک کنم برای تو اسبم اگر فلک بود در پی تو دوانمش
تیر که از کمان تو در طرفی روان شود برکنم از نشانه و در دل خود نشانمش
❈۴❈
مرد طبیب را خبر از تپش جگر دهد خون دلی که همچو اشک از مژه می‌چکانمش
دل به تو داده‌ام ولی باز درین ترددم تا به تو چون گذارمش یا ز تو چون ستانمش
❈۵❈
سیف اگر ز بهر تو مال فدا کند مرا دست به جان نمی رسد تا به تو برفشانمش

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۳۱۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

وحید موحد
2014-04-04T03:14:15
با درودگمان مینمایم در مصرع دوم بیت دوم "هر چه به من رسد ز تو دولت خویشن دانمش" خویش درست باشد .
سید محسن
2019-12-16T23:56:00
دل بتو داده ام ولی باز در این تردیدم----درست است
ناهید
2021-01-12T01:27:00
شعر پیشنهادی شما وزنش درست نیست آقا محسن. تردد درست است. معنایش نیز، همان تردید است.