سیف فرغانی:منم امروز دور از مشرب خویش بسر پویان بسوی مطلب خویش
❈۱❈
منم امروز دور از مشرب خویش
بسر پویان بسوی مطلب خویش
بلعلت تشنه شد آب روانم
رها کن تشنه را در مشرب خویش
❈۲❈
تو خورشیدی و من بی نور رویت
چنین تا کی بروز آرم شب خویش
ز شوق ار بر دهانت می نهم لب
نه لعل تو همی بوسم لب خویش
❈۳❈
چنانم متحد با تو که در تو
همی یابم حرارت از تب خویش
تو با این حسن اگرچه دین نداری
امام عصری اندر مذهب خویش
❈۴❈
ترا از دوستی خواهم که چون جان
کنم پیراهنی از قالب خویش
مرا خود از سر غفلت خبر نیست
که دارم پای تو در جورب خویش
❈۵❈
غم تو قوت من شد کسبم اینست
حلالی می خورم از مکسب خویش
بیاو از رقیب خود میندیش
فلک را نیست بیم از عقرب خویش
❈۶❈
من از درد تو ای درمان دلها
بیارب آمدم از یارب خویش
بدین طالع ندانم از که نالم
ز ماه دوست یا از کوکب خویش
❈۷❈
درین ره سیف فرغانی فروماند
چنین تا کی دواند مرکب خویش
کامنت ها