سیف فرغانی:نظر کن روی آن دلبر ببین شمع که عالم پر ز نورست از چنین شمع
❈۱❈
نظر کن روی آن دلبر ببین شمع
که عالم پر ز نورست از چنین شمع
چراغ وهم بنشان وز سر سوز
چو پروانه بزن خود را برین شمع
❈۲❈
چه پوشی آتش عشقش بدامن
چه می داری نهان در آستین شمع
شعاع عشق اگر بر جانت افتد
جهان روشن کنی ای نازنین شمع
❈۳❈
اگر با سوز عشقش هم نشینی
سبب را بس بود آن همنشین شمع
بهجران بنده ماند از خدمتت دور
بآتش شد جدا از انگبین شمع
❈۴❈
مکان از روشنی چون روز گردد
بشب چون گشت با آتش قرین شمع
ایا خورشید پیش نور رویت
چو پیش حور در خلد برین شمع
❈۵❈
ز تو دیوانه می خوانندم آری
بجز نامی نگیرد از نگین شمع
چراغ آسمان آنگه دهد نور
که رویت برفروزد در زمین شمع
❈۶❈
برافگن پرده تا دلهای مرده
برافروزند از آن نور مبین شمع
که بهر مجلس ما بی دلان است
ترا بر رخ چراغ و بر جبین شمع
❈۷❈
بعشقت سیف فرغانی بسی سوخت
نشد از بهر پروانه حزین شمع
کامنت ها