سیف فرغانی:گربشنوی که ناله کند دردمند عشق عیبش مکن اگرچه نباشی نژند عشق
❈۱❈
گربشنوی که ناله کند دردمند عشق
عیبش مکن اگرچه نباشی نژند عشق
درجان چو نور عشق نداری دلیت نیست
زیرا که پای دل بود ازبهر بند عشق
❈۲❈
رختی است بهر منزل جانها گلیم فقر
رخشی است بهر رستم دلها سمند عشق
داروی جان و مرحم دلهای خسته اند
قومی بتیر غمزه او دردمند عشق
❈۳❈
دامن ز خود فشانده و دست اندر آستین
پای از جهان برون و سر اندر کمند عشق
چون خوشه کوب خورده گاو جهان نیند
زآن کرده اند دانه دل را سپند عشق
❈۴❈
جاه رفیع دنیی دون آرزو کنی
با پست همتان ننشیند بلند عشق
چندانکه کار تو بپسند تو می رود
می دان که خدمتی زتو ناید پسند عشق
❈۵❈
عشقت ز زحمت دو جهان باز می خرد
بفروش هرچه داری و بنیوش پند عشق
اینست کار او که ببرد ترا زتو
واصل شوی چو صبر کنی برگزند عشق
❈۶❈
ای تلخ کام هستی خود مانده همچو سیف
گر خوش دلی خوهی بدهان گیر قند عشق
کامنت ها