سیف فرغانی:ما را دلیست سوخته آتش طلب آتش که دید پرتو او آب را سبب
❈۱❈
ما را دلیست سوخته آتش طلب
آتش که دید پرتو او آب را سبب
زاشکم مدام سوزش دل در زیاد تست
این آب هست هیزم آن آتش طلب
❈۲❈
گر عاشقی بمیل سهر در دو چشم کش
کحل کلام هر سحر از سرمه دان شب
ای غافلان ز عشق کفرتم بذنبکم
وی عاشقان دوست اتیتم بما وجب
❈۳❈
در وصف حسن دوست چو خواهی دهن گشود
اول زبان عشق بیار و لب ادب
وآنگه هزار خوشه معنی طب ز جان
کندر درون سنبله صورتست حب
❈۴❈
ای سحر غمزهای ترا سامری غلام
وی شکر حدیث ترا خامشی قصب
وی پایه ولای تو بالاترین مقام
وی نسبت هوای تو عالیترین نسب
❈۵❈
نارالله است عشق تو چون کوره جحیم
شهرالله است روی تو همچون مه رجب
در آرزوی میوه باغ وصال تو
هرگز نگشت غوره اومید ما عنب
کامنت ها