گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سیف فرغانی:چو برقع ز رخ برگشایی بمیرم وگر رو بمن کم بنمایی بمیرم

❈۱❈
چو برقع ز رخ برگشایی بمیرم وگر رو بمن کم بنمایی بمیرم
ز شادی قرب و ز اندوه دوری گه از وصل و گاه از جدایی بمیرم
❈۲❈
چرا غم که بی روغنم مرگ باشد و گر روغنم در فزایی بمیرم
تو دام منی من ترا طرفه مرغم که گر از تو یابم رهایی بمیرم
❈۳❈
برافروخت روی تو از حسن شمعی نمی خواست کاز بی ضیایی بمیرم
زدم بر سر شمع خود را و گفتم چو پروانه در روشنایی بمیرم
❈۴❈
ترا برگ من نی و آگه نه ای زآن که من بی گل از بی نوایی بمیرم
طبیبی چو تو بر سر من نشسته نشاید که از بی دوایی بمیرم
❈۵❈
چو گربه درین خانه گر ره نیابم چو سگ بر درش از گدایی بمیرم
در آن بارگه گر بخدمت نشایم برین در بمدحت سرایی بمیرم
❈۶❈
چو مجنون اگر وصف لیلی نیابم سزد گر بلیلی ستایی بمیرم
مرا گر ز وصل آن میسر نگردد که در مسند پادشایی بمیرم
❈۷❈
نه بیگانه ام همچو سیف این مرا بس که با دولت آشنایی بمیرم

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۳۷۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها