سیف فرغانی:عشق تو زیر و زبر دارد دلم وز جهان آشفته تر دارد دلم
❈۱❈
عشق تو زیر و زبر دارد دلم
وز جهان آشفته تر دارد دلم
پیش ازین شوریده دل بودم ولیک
این زمان شوری دگر دارد دلم
❈۲❈
لاف عشقت می زند با هرکسی
زین سخن جان در خطر دارد دلم
دست در زلف تو زد دیوانه وار
من نمی دانم چه سر دارد دلم
❈۳❈
عشق چون پا در میان دل نهاد
دست با غم در کمر دارد دلم
در حصار سینه تنگیها کشید
زآن ز تن عزم سفر دارد دلم
❈۴❈
تا مدد از روی تو نبود کجا
بار غم از سینه بر دارد دلم
کمتر از خاکم اگر جز خون خویش
هیچ آبی بر جگر دارد دلم
❈۵❈
دور کن از من قضای هجر خود
از تو اومید این قدر دارذ دلم
نزد من کز سیم و زر بی بهره ام
ورچه گنجی پرگهر دارذ دلم
❈۶❈
ملک دنیا استخوانی بیش نیست
کش چو سگ بیرون در دارد دلم
سیف فرغانی چو غم از بهر اوست
غم ز شادی دوستر دارد دلم
کامنت ها