گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سیف فرغانی:مرا که روی (تو) باید بگلستان چه کنم ز باغ و سبزه چه آید، ببوستان چه کنم

❈۱❈
مرا که روی (تو) باید بگلستان چه کنم ز باغ و سبزه چه آید، ببوستان چه کنم
گرم ز صحبت جانان بآستین رانند نهاده ام سر خدمت بر آستان، چه کنم
❈۲❈
چو دل نباشد و دلبر بود بدست خوشست کنون که دلبر و دل رفت این زمان چه کنم
هر آنچه طاقت من بود کردم اندر عشق ولی ز دوست صبوری نمی توان، چه کنم
❈۳❈
دلم بخواست که جان را فدای دوست کند ولیک لایق آن دوست نیست جان، چه کنم
بخواست جان ز من و باز گفت بخشیدم مرا چو سود ندارد ترا زیان، چه کنم
❈۴❈
چو گفتمش که بیا نزد من زمانی، گفت که من بحکم رقیبانم ای فلان، چه کنم
گرم بدست فتد آن شکرستان روزی زمن مپرس که با آن لب و دهان چه کنم
❈۵❈
شکایتم ز فراق وی اختیاری نیست ولی خموش نمی ماندم زبان، چه کنم
ز کوی او نروم همچو سیف فرغانی بباغ کردم بهر گل آشیان، چه کنم
❈۶❈
بیاد جانان تا زنده ام همین گویم مرا که (روی تو) باید بگلستان چه کنم

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۴۰۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها