سیف فرغانی:بندهٔ عشقِ توام زآن پادشایی میکنم دولتی دارم که در کویت گدایی میکنم
❈۱❈
بندهٔ عشقِ توام زآن پادشایی میکنم
دولتی دارم که در کویت گدایی میکنم
خسرو ملک جهانی تو از آن فرهادوار
من به شیرین سخن خسروسِتایی میکنم
❈۲❈
از پی سلطان حسنت تا بگیرد شرق و غرب
من به شمشیرِ زبان عالمگشایی میکنم
آفتاب انصاف داد و گفت معنی جمال
جمله آن مَهْ راست من صورتنمایی میکنم
❈۳❈
ماه گفت از پرتو رخسار چون خورشید اوست
شب تاریک اگر من روشنایی میکنم
عنصری طبع چون در کار و صفت عاجزست
من ز دیده انوری وز دل سنایی میکنم
❈۴❈
از سخن گفتن دلت جانا سوی من میل کرد
من به مغناطیس شعر آهنربایی میکنم
عشق جانافروز تو چون با دلم پیوند کرد
هر زمان از جسم خود عزم جدایی میکنم
❈۵❈
مرغ محبوسم مرا دست علایق بند پای
از قفس بیرون سری بهر رهایی میکنم
من درین ویرانه بودم بوم تا عنقای عشق
سایهای بر من فگند اکنون همایی میکنم
❈۶❈
شاخ امیدم به وصل روی (تو) بیبرگ شد
بلبلم دایم فغان زین بینوایی میکنم
من بدین اقبال و طالع دولت وصل ترا
نیستم لایق ولی بختآزمایی میکنم
❈۷❈
سیف فرغانی تو شمعی من چو آتش مر ترا
تن همیکاهم ولکن جانفزایی میکنم
کامنت ها