سیف فرغانی:بکوش تا بنشینیم یک نفس با هم تو ورهی تو،شیرینی و مگس باهم
❈۱❈
بکوش تا بنشینیم یک نفس با هم
تو ورهی تو،شیرینی و مگس باهم
توآفتابی وما با تو چون شب وصبحیم
که نیست صحبت ما غیر یک نفس با هم
❈۲❈
برآرد آتش غیرت زبانه چون بینم
تو ورقیب ترا همچو آب وخس با هم
تو مرغ زیرکی واین قدر نمی دانی
که کبک وزاغ نزیبد بیک قفس با هم
❈۳❈
نه من اسیر هوای توم که خلق جهان
شریک همدگرند اندرین هوس باهم
اگرتو عاشقی ای دل بگو بترک مراد
مراد وعشق بیک جاندید کس باهم
❈۴❈
بوصل ما بهم ار شوق را فتور بود
بهجر راضیم این رشته گومرس باهم
بآرزوی مجرد بساز در ره عشق
که هر دو نیست مهیاودست رس باهم
❈۵❈
وجود خویش و وصال تو می خوهم لکن
میسرم نشود این دو ملتمس باهم
چگونه جمع شود عشق یار وهستی ما
کجا بخانه برد دزد را عسس باهم
❈۶❈
جدا شواز خود درعشق سیف فرغانی
که جمع می نشودطیب و نجس باهم
کامنت ها