سیف فرغانی:ما فتنه بر توایم و تویی فتنه بر سخن دانسته ای که هست ز طوطی هنر سخن
❈۱❈
ما فتنه بر توایم و تویی فتنه بر سخن
دانسته ای که هست ز طوطی هنر سخن
ما را همی دهد ز میانت کمر نشان
ما را همی کند ز دهانت خبر سخن
❈۲❈
در مصر خوبی تو نگردد شکر فراخ
تا از دهان تنگ تو ناید بدر سخن
جز وصف و ذکر تو نکنم زآنکه خوشترست
وصفت ز هر حکایت و ذکرت ز هر سخن
❈۳❈
نشنیده ام که غیر تو از نوع آدمی
کس را بود ز پسته دهان وز شکر سخن
گر شکری از آن لب شیرین طلب کنم
شاید که رو ترش نکنی زین قدر سخن
❈۴❈
همچون لب تو رشک نبات و شکر شود
گر بر دهان تنگ تو یابد گذر سخن
روی ترا بدیدم و بسیار گوشدم
بلبل چو دید گل نکند مختصر سخن
❈۵❈
ای دل حدیث وصل زبان برگشا بگو
تا چندت اوفتد گره شرم در سخن
چون بوسه خواستم ز دهان تو عقل گفت
سنجیده گوی با لب او همچو زر سخن
❈۶❈
از بهر بوسه یی چه بخیلی کنی بده
تا با لب توام بنماند دگر سخن
از لب شکر فشاندی و معلوم شد که هیچ
طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن
❈۷❈
ای سیف رو سخن شو ازیرا که هیچ چیز
دستی نیافت بر لب لعلش مگر سخن
کامنت ها