گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سیف فرغانی:چو حسن روی تو آوازه در جهان انداخت هوای عشق تو در جان بی دلان انداخت

❈۱❈
چو حسن روی تو آوازه در جهان انداخت هوای عشق تو در جان بی دلان انداخت
سمن بران همه چوگان خویش بشکستند کنون که شاه رخت گوی در میان انداخت
❈۲❈
از آن میانه گل و لاله را برآمد نام چو بحر حسن تو خاشاک بر کران انداخت
کمان ابروی خود بین که ترک غمزه تو خطا نکرد خدنگی کزآن کمان انداخت
❈۳❈
ترا بدیدم و صبر و قرار رفت از من مگس چو دید عسل خویشتن در آن انداخت
عقاب عشق توام صید کرد و در اول چو گوشت خورد و بآخر چو استخوان انداخت
❈۴❈
چو تو ز نور سپر پیش روی داشته ای کجا بسوی تو تیر نظر توان انداخت
مرا یقین شده بود آنکه من بتو برسم کرشمهای توام باز در گمان انداخت
❈۵❈
بجهد بنده بوصلت رسد اگر بتوان ببیل خاک زمین را بر آسمان انداخت
بشعر وصف جمال تو خواستم کردن ولی جلال توام عقده بر زبان انداخت
❈۶❈
چو خواستم که کنم نسبتش بلعل و عقیق لب تو ناطقه را سنگ در دهان انداخت
کسی که در ره عشق آمد او دو عالم را چو میخ کفش برفتن یکان یکان انداخت
❈۷❈
بآب شعر رهی غسل دل کند درویش که آتش طلبش در میان جان انداخت
ترا چو دید بسی گفت سیف فرغانی «چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت »

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۴۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها