سیف فرغانی:برنگ خود نیم زآن رو وزآن مو که گل را رنگ بخشد مشک را بو
❈۱❈
برنگ خود نیم زآن رو وزآن مو
که گل را رنگ بخشد مشک را بو
دو چشمم خیره شد در وی ندانم
نگارستان فردوس است یارو
❈۲❈
ندارد هیچ خوبی فر آن ماه
ندارد پر طاوسان پرستو
دهان چون پسته و پسته پر از قند
لبان چون شکر و شکر سخن گو
❈۳❈
عجب گر ملک روم و چین نگیرد
نگار ترک رو با خال هندو
زمن چون شیر از آتش می گریزد
بلی از سگ گریزان باشد آهو
❈۴❈
نهاده دام اندر حلقه زلف
فگنده تاب در زنجیر گیسو
ایا چون ساحری کار تو مشکل
ایا چون سامری چشم تو جادو
❈۵❈
اگر در گلشن آیی، سرو آزاد
زند در پیش بالای تو زانو
کسی را وصل تو گردد میسر
که جان بر کف بود زر در ترازو
❈۶❈
اگر چه آسمانش پشت باشد
نیارد با تو زد خورشید پهلو
کسی کو پیش گیرد کار عشقت
نهد کار دو عالم را بیکسو
❈۷❈
جفای تو وفا باشد ازیرا
ز نیکو هرچه آید هست نیکو
از آن ساعت که تیر غمزه خوردم
من از دست کمانداران ابرو
❈۸❈
هماندم سیف فرغانی بدانست
که جرم عاشقان جرمیست معفو
کامنت ها