سیف فرغانی:ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو مه پرتوی از آفتاب روی تو
❈۱❈
ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو
مه پرتوی از آفتاب روی تو
گل را برخسار تو نسبت می کنند
رنگش خوش است اما ندارد بوی تو
❈۲❈
در عشق بازی از تو چون من بیدقی
شه می خوهد یعنی رخ نیکوی تو
ما تشنگان را سیل غم از سر گذشت
ای آب حیوان قطره یی از جوی تو
❈۳❈
بر خاک هر در آب رو بفروختم
تا نان خرم بهر سگان کوی تو
بالای تو ای شاخ طوبی زو خجل
سرو (و)، بنفشه ترک شد از موی تو
❈۴❈
دیوانه زنجیر دار دل نگر
اندر کشاکش مانده با گیسوی تو
چشم تو کیش تیر مژگان پوشد
گر چه کمان دارست از ابروی تو
❈۵❈
آن تیرها یک یک بلحظ جان شکر
می افگند گه سوی من گه سوی تو
کامنت ها