سیف فرغانی:دلم بربود دوش آن نرگس مست اگر دستم نگیری رفتم از دست
❈۱❈
دلم بربود دوش آن نرگس مست
اگر دستم نگیری رفتم از دست
چه نیکو هر دو با هم اوفتادند
دلم با چشمت این دیوانه آن مست
❈۲❈
نمی دانم دهانت هست یا نیست
نمی دانم میانت نیست یا هست
تویی آن بی دهانی کو سخن گفت
تویی آن بی میانی کو کمر بست
❈۳❈
بجانم بنده آزاده یی کو
گرفتار تو شد وز خویشتن رست
دگر با سیف فرغانی نیاید
دلی کز وی برید و در تو پیوست
❈۴❈
گدایی کز سر کوی تو برخاست
بسلطانیش بنشاندند و ننشست
کامنت ها