سیف فرغانی:ای رقعه حسن را رخت شاه ماییم زحسن رویت آگاه
❈۱❈
ای رقعه حسن را رخت شاه
ماییم زحسن رویت آگاه
روی تو مه تمام بر سرو
رخساره گل شکفته بر ماه
❈۲❈
در کوی تو کدیه کردن ای دوست
نزد همه همچو مال دلخواه
ما از همه کمتریم در ملک
ما از همه پس تریم در راه
❈۳❈
کس نور صفا ندید در ما
کس آب بقا نیافت در چاه
نی مسند فقر را زمن صدر
نی رقعه عشق را زمن شاه
❈۴❈
بر بسته گلو چو میخ خیمه
پوشیده نمد چو چوب خرگاه
از صورت من جداست معنی
آمیخته نیست دانه با کاه
❈۵❈
زین خرقه بود فضیحت من
کز پوست بود هلاک روباه
بر کسوت حال من چنانست
این خرقه که بر پلاس دیباه
❈۶❈
آلوده بصد دراز دستی
این دامن وآستین کوتاه
ای گشته زیاد دوست غافل
ذکرش ز زبان حال آگاه
❈۷❈
چندان بشنو که حلقه گردد
در گوش دل توهای الله
تا دوست بدامت اوفتد سیف
ازخویش خلاص خویشتن خواه
کامنت ها