سیف فرغانی:ای نکو رو مشو از اهل نظر پوشیده آشکارا شو ودر ما منگر پوشیده
❈۱❈
ای نکو رو مشو از اهل نظر پوشیده
آشکارا شو ودر ما منگر پوشیده
ای که در جلوه گه حسن تو چون طاوسی
دیگران پای سیاهند بپر پوشیده
❈۲❈
سالها از پس هرپرده بچشمی کور است
دل همی دید ترا ای زنظر پوشیده
سکه داران ملاحت همه اندر بازار
آشکارند چو سیم وتو چو زر پوشیده
❈۳❈
بیتکی گفته ام و لایق اوصاف تو نیست
کندر آن لحظه مرا بودبصر پوشیده
ای زتو نطق دهانی بسخن کرده عیان
وی زتو لطف میانی بکمر پوشیده
❈۴❈
با چنین نقش که ماراست زتو بردیوار
از پس پرده نمانیم چودر پوشیده
حال فرهادکه همکاسه بود خسرو را
نیست چون قصه شیرین و شکر پوشیده
❈۵❈
جای آنستکه تا روز ظفر بر وصلت
هرشبی ناله کنم تا بسحر پوشیده
آتشم تیز مکن ورنه دهانم بگشا
چند چون دیک کنم ناله سرپوشیده
❈۶❈
سیف فرغانی اگر عشق نهان می ورزید
صدفی بود که می داشت گهر پوشیده
کامنت ها