سیف فرغانی:مبداء عشق ز جاییست که نیز آنجا را کسی ندیدست و نداند ازل آن مبدا را
❈۱❈
مبداء عشق ز جاییست که نیز آنجا را
کسی ندیدست و نداند ازل آن مبدا را
سخن عشق بسی گفته شد و می گویند
کس ازین راه ندانست امد اقصا را
❈۲❈
راست چون صورت عنقاست که نقاشانش
می نگارند و ندیدست کسی عنقا را
پایه عشق بلندست و ز سربازان هیچ
کس نیاورد بزیر قدم آن بالا را
❈۳❈
گر تو از خود بدر آیی هم از اینجا که تویی
سیر ناکرده ببینی افق اعلا را
قلم عشق کند درج بنسخ کونین
در خط علم تو مجموعه ما او حی را
❈۴❈
در کتب می نگری،راه رو و کاری کن
کآینه حسن نبخشد رخ نازیبا را
گر زاغیار دلت سرد شود، جان بخشی
نفس گرم تو تعلیم کند عیسی را
❈۵❈
هر چه در قبضه الاست ز اعیان وجود
لقمه یی ساز از آن بهر دهان لا را
ترک دنیا کن اگر قربت جانان خواهی
که به عیسی نرساند سم خر ترسا را
❈۶❈
کشته عشق شو ای زنده که هرگز چون جان
مرگ ممکن نبود کشته آن هیجا را
دست ازین جیب برون آر که آل فرعون
نتوانند سیه کرد ید بیضا را
❈۷❈
تا تو در گوش دل خویش کنی کردستند
پر ز لؤلوی معانی صدف اسما را
ای جدل پیشه شفای خود ازین قانون ساز
کین اشارات نباشد پسر سینا را
❈۸❈
سیف فرغانی رو وصف ره عشق مکن
چون بپیمانه کسی کیل کند دریا را؟
کامنت ها