سیف فرغانی:ای در سر من از لب میگون تو مستی با عشق تو در من اثری نیست ز هستی
❈۱❈
ای در سر من از لب میگون تو مستی
با عشق تو در من اثری نیست ز هستی
با چشم خوش دلکش تو نسبت نرگس
چون نسبت چشمست به بیماری و مستی
❈۲❈
از جای برو گو دل و جان چون تو بجایی
وز دست برو گو دو جهان چون تو بدستی
سر زیر لگدکوب غم آریم چو هستیم
در کوی تو راضیشده چون خاک به پستی
❈۳❈
هرگز به خلاف تو نبندم نگشایم
دستی که تو بگشادی و پایی که تو بستی
آن عقل که سرمایه دعویست ربودی
و آن توبه که سرلشکر تقویست شکستی
❈۴❈
ای عشق ز تو جان نبرد دل که درین بحر
او ماهی طعمه طلبست و تو چو شستی
ای سیف نکویان جهان قید تو بودند
در دام وی افتادی و از جمله برستی
کامنت ها