سیف فرغانی:ای بلبل جانم (را) از روی تو گلزاری رنگیست ز روی تو با هر گل رخساری
❈۱❈
ای بلبل جانم (را) از روی تو گلزاری
رنگیست ز روی تو با هر گل رخساری
از دیدن ماه و خور عار آیدت ای دلبر
گر بهر تماشا را در خود نگری باری
❈۲❈
بی معنی عشق تو جان در بدن خاکی
چون صورت رنگینست آرایش دیواری
اندر ره عشق تو گامی زدم و چون خود
در هر قدمی دیدم سرگشته طلب کاری
❈۳❈
تنها نه منم مرغی در دام تو افتاده
از هر قفسی بشنو آواز گرفتاری
گرد لب تو گشتم کز وی شکری چینم
در عمر نکردستم شیرین تر ازین کاری
❈۴❈
وصل تو بسی جستم واکنون شده ام از تو
خشنود بپیغامی، خرسند بگفتاری
هرجا شکرستانی در شهر شود پیدا
من چون مگسم او را بی سیم خریداری
❈۵❈
گر سیم و زرت باشد خاک در جانان خر
وآنگه درمی از وی مفروش بدیناری
آن دوست ز بهر من آزرده شد از دشمن
از بهر دل بلبل گل خسته شد از خاری
❈۶❈
گفتیم بنگارینم کای برده دل و دینم
تو آن منی جانا من آن تو؟ گفت آری
نزدیک کسی کورا چون سیف بود حالت
معذورم اگر ورزم سودای چنین یاری
کامنت ها