سیف فرغانی:ایا بحسن رخت را لوای سلطانی بروی صورت زیبای حسن را جانی
❈۱❈
ایا بحسن رخت را لوای سلطانی
بروی صورت زیبای حسن را جانی
خطیست بر رخ تو از مداد نورالله
نه از حروف مرکب چو خط پیشانی
❈۲❈
من از لطافت جان تو چون کنم تعبیر
که جسم تو ز صفا عالمیست روحانی
ز بوستان جمال تو در سفال جهان
سپر غمیست ملون بهار ریحانی
❈۳❈
برآن زمین که توی با تو مرد میدان نیست
بگوی مهر و مه این آسمان چوگانی
من از تو چون مگس از خوان جدا نخواهم شد
وگر چنانکه زنندم بسان سرخوانی
❈۴❈
بسان نکته از یاد رفته باز آیم
ورم بتیغ زبان چون سخن همی رانی
چو مرغ سیر سوی آشیانه آیم باز
چو باز رفته گرم سوی خویشتن خوانی
❈۵❈
مرا سخن ز تو در دل همی شود پیدا
که در درون من اندیشه وار پنهانی
بوصف صفحه رویت کتابها سازم
وگرچه روی ز من چون ورق بگردانی
❈۶❈
من از تعصب دین دشمن ترا کافر
بگویم و نکند رخنه در مسلمانی
غم تو در دل از آثار فیض رحمانست
چو خاطر ملکی در نفوس انسانی
❈۷❈
بزیر پای درخت قد تو می خواهم
که همچو شاخ ببادی کنم سرافشانی
هوای چون تو پری روی در سر چو منی
بدست دیو بود خاتم سلیمانی
❈۸❈
دل منست ز عالم حواله گاه غمت
حواله چند کنی گنج را بویرانی
همی خوهم که مرا از جهانیان باشد
فراغتی که تو داری ز سیف فرغانی
کامنت ها