سیف فرغانی:درتو، زهی صورت تو گنج معانی، لطف الهی خزینه ییست نهانی
❈۱❈
درتو، زهی صورت تو گنج معانی،
لطف الهی خزینه ییست نهانی
در صفت صورت تو لال بماند
ناطقه را گر زبان شوند معانی
❈۲❈
هرکه ترا بر زمین بدید ندارد
بهر مه وخور بآسمان نگرانی
روح کند کام خویش خوش چوتو مارا
ذوق لب خود ببوسه یی بچشانی
❈۳❈
پیش دهانت زشرم لب نگشاید
پسته که معروف شد بچرب زبانی
نزد تن تو که همچو روح لطیفست
جان شده منسوب چون بدن بگرانی
❈۴❈
با غم عشقت چو برق می زند آتش
دود نفسهای من در ابر دخانی
هردو جهان گر بمن دهی نستانم
گرتو یکی دم مرا زمن بستانی
❈۵❈
مرد چو در کار عشق تو نشود پیر
جانش گرفتار مرگ به بجوانی
سیف بجستن برو ظفر نتوان یافت
لیک بجستن بکن هر آنچه توانی
❈۶❈
گام زن وراه رو بحسن ارادت
تا سر خود را بپای دوست رسانی
کامنت ها