سیف فرغانی:گر خوش کند لب تو دهانم به بوسهای خرم شود زلعل تو جانم به بوسهای
❈۱❈
گر خوش کند لب تو دهانم به بوسهای
خرم شود زلعل تو جانم به بوسهای
خواهم ز جور تو گله کردن به پادشاه
گر عاقلی بگیر دهانم به بوسهای
❈۲❈
در حسرت کنار تو جانم به لب رسید
زین ورطه لطف کن برهانم به بوسهای
ای جان مکن گرانی و یک بار بر لب آی
باشد که من ترا برسانم به بوسهای
❈۳❈
گفتم که جان من بستان بوسهای بده
گفتی هزار جان نستانم به بوسهای
گر آن لب و دهان که تو داری مرا بود
ملک دو کون را بستانم به بوسهای
❈۴❈
دیدی که من زبان شکایت خوهم گشاد
کردی فسون و بست زبانم به بوسهای
زنده کنند مرده به آب دهان من
گر با تو کام خویش برانم به بوسهای
❈۵❈
یک بار دیگرم به کنار و لبت رسان
ای برده حاصل دو جهانم به بوسهای
گویی لب من از شکر و قند خوشترست
من لذت لب تو چه دانم به بوسهای
❈۶❈
در کار عشق جان و دلی داشتم چو سیف
اینم به عشوهای شد و آنم به بوسهای
کامنت ها