سیف فرغانی:ای جان من ز جوهر عشقت خزینهای وی من ز عاشقان جمالت کمینهای
❈۱❈
ای جان من ز جوهر عشقت خزینهای
وی من ز عاشقان جمالت کمینهای
تابوت تن ز مرده دل گور کافرست
در جان اگر ز عشق نباشد سکینهای
❈۲❈
هر تنگ دل امین نبود سر عشق را
جای پیمبری نبود هر مدینهای
کی شرح حال عشق کند هر سخنوری
کی دستکار نوح بود هر سفینهای
❈۳❈
دل برد عشق گر طمع جان کند رواست
سیمرغ سیر باز نگردد به چینهای
اندر خرابه دل من گنج مهر تست
ای شه سپردهای به گدایی خزینهای
❈۴❈
ای حال (او) مپرس که چونست در غمت
بشکست چون به سنگ رسید آبگینهای
در خان من که آب ندارم، هوای تو
زآن سان بود که در دل خاکی دفینهای
❈۵❈
مست شراب عشق تو در زی زاهدان
پیدا بود چنانکه می اندر قنینهای
من دوستدار تو و تو دشمن، روا مدار
مهر مرا مقابله کردن به کینهای
❈۶❈
جانا قرین تو که بود با چنین جمال
خورشید غیر ماه ندارد قرینهای
عطار هشت خلد شود حور اگر بود
چون زلف مشکبار تواش عنبرینهای
❈۷❈
گر کوه نام تو شنود در زمان چو لعل
هر سنگ او بنام تو گردد نگینهای
با تیر غمزه تو که او را هدف دلست
ما چون نشانه پیش نهادیم سینهای
❈۸❈
بر قد سیف در ره عشق تو دلق فقر
زیبا چو بر عذار عروسان زرینهای
کامنت ها