سیف فرغانی:آنکوبتست زنده بجانش چه حاجتست قوت از غم تو کرده بنانش چه حاجتست
❈۱❈
آنکوبتست زنده بجانش چه حاجتست
قوت از غم تو کرده بنانش چه حاجتست
عاشق بسان مرده بود،جان اوست دوست
چون دوست دست داد بجانش چه حاجتست
❈۲❈
آن کو بدل حدیث تو تکرار می کند
از بهر ذکر تو بزبانش چه حاجتست
وآن کس که از جهانش تمنا وصال توست
چون یافت وصال تو بجهانش چه حاجتست
❈۳❈
عاشق بهشت از پی روی تو می خوهد
چون دید روی تو بجنانش چه حاجتست
عاشق بمال دل ندهد بهر آنکه اوست
کان گهر بگوهر کانش چه حاجتست
❈۴❈
او بر در تو از همه خلقست بی نیاز
آنرا که کس تویی بکسانش چه حاجتست
با او چو دست لطف بیاری بر آوری
زآن پس بیاری دگرانش چه حاجتست
❈۵❈
از کشف و از عیان نتوان گفت نزد او
چون عین او تویی بعیانش چه حاجتست
کامنت ها