سیف فرغانی:هان ای نسیم صبح که بویت معطرست همراه با تو خاک سر کوی دلبرست
❈۱❈
هان ای نسیم صبح که بویت معطرست
همراه با تو خاک سر کوی دلبرست
منشور نیکویی ز در او همی دهند
سلطان ماه را که زاستاره لشکرست
❈۲❈
کس دید صورتی که نکوتر زروی اوست؟
کس خواند سورتی که زالحمد برترست؟
محتاج نیست بر سر ره مشک ریختن
کآنجا که اوست پای نهد خاک عنبرست
❈۳❈
آنجا که اوست شب نبود کز ضیا ونور
با آفتاب سایه آن مه برابرست
من خود گدای کویم ویک شهر چون منند
درویش عشق او که بخوبی توانگرست
❈۴❈
ای در جهان لطف ملکشاه نیکوان
در حسن هر غلام ترا ملک سنجرست
اندر مقام قرب تو بالاست دست آن
کزبهر خدمتت سرش از پا فروترست
❈۵❈
جان را بوصف صورت تو رویها نمود
معنی ناپدید که در لفظ مضمرست
بر آدمی برای تو در بسته ام ولیک
بازآ که بر پری همه دیوارها درست
❈۶❈
در وصف خوبی تو تعجب همی کنند
کین شیوه شعر شعر کدامین سخن ورست
بر خاک تیره ریخته همچون در از صدف
این قطرهای صافی از ابر مکدرست
❈۷❈
در وصف دوست کاغذ دیوان شعر من
کی چون مداد خشک شود چون سخن ترست
تا دست می دهد سخن دوست گوی سیف
کز هر چه میرود سخن دوست خوشترست
❈۸❈
چون بهریار نیست سخن صوت جارحست
چون بهر دوست نیست غزل قول منکرست
کامنت ها