سیف فرغانی:دل تنگم و ز عشق توام بار بر دلست وز دست تو بسی چو مرا پای در گلست
❈۱❈
دل تنگم و ز عشق توام بار بر دلست
وز دست تو بسی چو مرا پای در گلست
شیرین تری ز لیلی و در کوی تو بسی
فرهاد جان سپرده و مجنون بی دلست
❈۲❈
گر چه ز دوستی تو دیوانه گشته ام
جز با تو دوستی نکند هرکه عاقلست
گر من ببوسه مهر نهم بر لبت رواست
شهد عقیق رنگ تو چون موم قابلست
❈۳❈
در روز وصلت از شب هجرم غمست و من
روزی نمی خوهم که شبش در مقابلست
دلرا مدام زاری از اندوه عشق تست
اشتر بناله چون جرس از بار محملست
❈۴❈
روز وصال یار اجل عمر باقی است
وقت وداع دوست شکر زهر قاتلست
بیند ترا در آینه جان خویشتن
دلرا چو با خیال تو پیوند حاصلست
❈۵❈
هرجا حدیث تست ز ما هم حکایتیست
این شاهباز را سخنش با جلاجلست
من چون درای ناله کنانم ولی چه سود
محمول این شتر چو جرس آهنین دلست
❈۶❈
اشعار سیف گوهر در پای عشق تست
این نظم در سراسر این بحر کاملست
کامنت ها