گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شیخ محمود شبستری:نبی چون آفتاب آمد ولی ماه مقابل گردد اندر «لی مع‌الله»

❈۱❈
نبی چون آفتاب آمد ولی ماه مقابل گردد اندر «لی مع‌الله»
نبوت در کمال خویش صافی است ولایت اندر او پیدا نه مخفی است
❈۲❈
ولایت در ولی پوشیده باید ولی اندر نبی پیدا نماید
ولی از پیروی چون همدم آمد نبی را در ولایت محرم آمد
❈۳❈
ز «ان کنتم تحبون» یابد او راه به خلوتخانهٔ «یحببکم الله»
در آن خلوت‌سرا محبوب گردد به حق یکبارگی مجذوب گردد
❈۴❈
بود تابع ولی از روی معنی بود عابد ولی در کوی معنی
ولی آنگه رسد کارش به اتمام که با آغاز گردد باز از انجام

فایل صوتی گلشن راز بخش ۱۹ - تمثیل در بیان مقام نبوت و ولایت

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

دکتر امین لو
2021-09-03T00:58:33.2022803
تمثیل در مورد نبی و ولی و وجه اشتراک و امتیاز آن ها (ابیات ۳۳۹ تا ۳۴۶)  چون نبی و ولی در مقام «لی مع الله» به مرتبۀ اتحاد پیوسته اند، شیخ در این قسمت بر وجه تمثیل امتیاز بین آن دو را بیان می کند. در ضمن ابیات توضیح می دهد که ولیِّ غیر نبی آن است که انوار ولایت و کمال از نبی اخذ می نماید. اگر چه مبدأ نبوت نبی نیز ولایت است و ولایت نبی افضل از نبوت اوست اما مبدأ ولایت غیر نبی، نبوت است هر نبی ولایت دارد ولی هر ولی نبوت ندارد. 339   نبی چون آفتاب آمد ولی ماه        مقابل گردد اندر "لی مع الله" قبل از ورود به تشریح معنی این بیت لازم است توضیحی راجع به نبوت، رسالت و ولایت بدهیم. بدان که نبوت واسطه و برزخ میان ولایت و رسالت است. نبوت از ریشه لغوی نبأ به معنی خبر دادن است و نبوت خبر دادن از حقایق الهی یعنی معرفت ذات، صفات و اسماء احکام الهی است و آن  بر دو قسم است: یکی از اینکه از معرفت ذات، صفات و اسماء خبر می دهد این اِخبار مخصوص ولایت است که به آن نبوت تفریعی می گویند دوم اینکه اگر این اِخبار توأم با تبلیغ احکام شرعیه باشد، مخصوص رسالت است که به آن نبوت تشریعی نیز می گویند. نبوت تشریعی یا رسالت به حضرت ختمی مرتبت خاتمه یافته است ولی نبوت تفریعی که لازمه ولایت است،  همیشه باقی است. اگر این سه مرتبه را با هم مقایسه کنیم ولایت، عام از نبوت و نبوت، عام از رسالت است بدین معنی که هر رسولی، نبی است لیکن هر نبی، رسول نیست و هم چنین هر نبی، ولی است لیکن لازم نیست هر ولی نبی هم باشد. برای مصادیق اصطلاحات فوق مثال می آوریم. انبیاء بنی اسرائیل نبی هستند، پس ولی هم هستند، اما رسول نیستند. پیغمبران اولوالعزم رسول هستند وبه همین اعتبار نبی و ولی هم هستند. اولیاء الله که به تبع انبیاء به مقام ولایت رسیده اند، ولی هستند لیکن نبی نیستند. پس بدین ترتیب مقام رسول بالاتر از کسی است که فقط نبی و ولی است و مقام نبی بالاتر از  کسی است که فقط ولی است اما در بعضی احادیث و روایات گفته اند که مقام ولایت بالاتر از نبوت است در توضیح این مطلب نیز باید بیان کنیم که آنچه موجب تقرب الهی است ولایت است و ولایت دائمی است، ولی نبوت جنبۀ اخباری دارد و مقطعی است. از این جهت ولایت بر نبوت ارجح است، اما باید دانست که نبی هم ولایت دارد و هم نبوت، بنابر این وقتی گفته می شود ولایت از نبوت افضل است، بدین معنی نیست که ولی از نبی افضل است بلکه نبی از ولی افضل است چون نبی علاوه بر ولایت نبوت هم دارد. بین این مفاهیم باید فرق قایل شد. ضمناً کسی که نبی است، ولایتش از خودش می باشد اما کسی که ولی تنهاست، ولایت او به تبعیت از ولایت نبی است و اگر ولایت را به نورتشبیه کنیم در نبی این نور از خود نبی است لیکن در ولی این نور مقتبس از نور نبی است و به همین جهت است که شیخ می فرماید: «نبی آفتاب آمد ولی ماه» با توضیحات فوق معنی این مصرع کاملاً روشن است. حال به معنی مصــرع دوم می پردازیم. «لی مع الله» اشاره به این حدیت است که «لِی مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ لَا یَسَعُنِی فِیهِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ» شیخ می فرماید ولی در مقام ولایت با نبی همتراز و مقابل می گردد و این حدیث در مورد او نیز صدق می کند. "مقابل"، در این مصرع به معنی مماثل است. باز یادآور می شویم که نبی دو جنبه دارد: نبوت وولایت. ولی فقط از جنبه ولایت با نبی یکسان می شود. جنبه نبوت مخصوص خود نبی است. 340   نبوت در کمال خویش صافی است     ولایت اندر او پیدا، نه مخفی است چون غرض از ایجاد موجودات معرفت است و کمال آن در انسان تحقق پیدا می کند و معرفت حقیقی فقط از طریق کشف و شهود میسر است و کشف و شهود نیز جز به رفع موانع که عبارت از منهیات است و کسب فضایل که عبارت از مأمورات است، حاصل نمی شود پس بدین سبب، شأن الهی ایجاب می کند که در هر دور و زمانه ای شخصی را مأمور کند تا منهیات و مأمورات را متناسب با شرایط آن زمان به مردم ابلاغ کند و آن شخص را نبی می گویند. به شخص نبی نیز مأمورات و منهیات از طریق تعلیم حاصل نمی شود بلکه منشأ آن وحی، الهام و علم لدنّی است. در بیت قبل نیز توضیح دادیم که نبی دو وجه دارد: وجه ولایت که روی به سوی خدا دارد و وجه نبوت که روی به سوی خلق دارد تا زمانیکه ولایت نبی به کمال نرسیده است، نبوت او ظاهر نمی شود یعنی نبی خودش باید اول به درجه کمال معرفت برسد تا بتواند مردم را هدایت نماید. ولایت انبیاء موهبت الهی است که بدون وسیلۀ کسب برای او از طرف خدا فایض می گردد. بشرطی که شخص استعداد فطری آن را داشته باشد. پس معلوم گردید که نبوت به حسب کمالی که لازم ذات نبی است، مستلزم صفای فطری اوست که مصرع اول بیت فوق به این معنی دلالت دارد و همچنین با توجه به توضیحاتی که در سطور بالا داده شد ولایت در مراتب نبوت ظاهر و پیداست و نمی تواند پوشیده باشد و آثار کمال ولایت نبی، معجزه می باشد و معجزه بر هر نبی ضروری است تا دلیلی واضح بر صدق ادعای نبی باشد. 341    ولایت  در ولی پوشیده باید      ولی اندر نبی پیدا نماید در بیت قبل توضیح داده شد که ولایت در نبی باید آشکار شود و کمال ظهور ولایت معجزه است و نبی باید معجزات خود را ابراز نماید تا دلیلی برنبوت او باشد و هر کسی ادعای نبوت نکند. اما در مورد ولی بر عکس نبی است و باید آثار ولایت در ولی پوشیده باشد و اگر ولی به سبب معرفت الهی و تقرب به درگاه او صاحب کراماتی شد و خرق عاداتی از او سر زد، نباید ظاهر سازد که موجب توجه خلایق به او گردد. با توجه به اینکه انسان همیشه در آستانه لغزش است، مبادا همین امر موجب کبر، غرور حب جاه و امثال آن برای ولی گردد و به همین جهت حجابی بین او و معبود ایجاد گردد. به همین مناسبت شیخ فرموده که « ولایت در ولی پوشیده باید» یعنی ولـــی می باید ولایت را که موجب قرب و معرفت به حق است، پوشیده نگهدارد و در مقام نیستی و عدمیت خود پایدار باشد و افعال را به خود نسبت ندهد. لیکن ولایت باید در نبی ظاهر شود، چون ولایت نبی موهبت الهی است و از طریق کسب حاصل نشده است و به علت این ویژگی، کمتر در معرض آسیب و لغزش است از طرفی اگر ولایت خود را ابراز نکند و معجزات خود را ظاهر نسازد کسی بر صدق گفتار او اذعان نمی کند و از او پیروی نمی کند و صادق و کاذب از هم تشخیص داده نمی شود. به همین سبب شیخ فرموده است: «ولی اندر نبی پیدا نماید». 342   ولی از پیروی، چون همدم آمد       نبی را در ولایت ، محرم آمد در ابیات قبل گفته شد که ولایت در ولــی اکتسابی است و به سب پیروی او از نبی حاصل می شود ولی در اطاعت و انقیاد از نبی راسخ و ثابت است و در هیچ عمل ظاهری و باطنی از متابعت نبی تجاوز نمی نماید و بدین سبب همدم و همراز نبی می گردد و هر آنچه نبی به مقام محبوبیت واصل شده است، ولی نیز در اثر حس متابعت و محبی او به محبوبیت می رسد، چون محبوبیت از ویژگی های نبی است. در ولی نیز در اثرمتابعت محبوبیت سرایت می کند و هر آئینه ولی در ولایت مَحرَم ولایت و قرب نبی می گردد. به همین جهت حضرت رسول صلی الله فرموده اند  که «علی منی و انا منه» در جای دیگر فرموده است که «خَلَقتُ انا و علی من نور واحــد» در ابیـات بـالا توضیح داده ایم که نبوت تشریعی مقطعی است لیکن ولایت که باطن نبوت است، دائمی است و به همین جهت در هر دور و زمانه ای اولیاء الله وجود دارند و مدار عالم بوجود شریف ایشان دایر است. 343   ز «إِن کُنتُم تُحِبّونَ» یابد او راه     به خلوتخانۀ «یُحبِبکُمُ اللَّهُ» این بیت اشاره به این آیه از قرآن کریم است: «قُل إِن کُنتُم تُحِبّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعونی یُحبِبکُمُ اللَّهُ» خداوند متعال می فرماید: ای محمد به مردم بگو اگر خدا را دوست دارید از من تبعیت کنید تا خدا شما را دوست بدارد. معنی بیت این است: محب حق و عاشق مطلق می داند که راه حصول مطلوب که همان وصال محبوب است منحصراً از طریق متابعت حضرت محمد (ص) ممکن است. بنابر این در متابعت وموافقت گفتار، کردار و افعال آن حضرت سعی بلیغ می کند و در راه شریعت وطریقت برقدم آن حضرت پای می نهد تا محبوبیت آن حضرت در ولی سرایت کند و پس آنگه به خلوتخانۀ «یُحبِبکُمُ اللَّهُ»که همان مرتبۀ محبوبیت است راه یابد و در این حالت محب و محبوب یکی می گردند. 344     در آن خلوتسرا محبوب گردد   به حق یکبارگی مجذوب گردد ولی که محب حق بود به سبب تبعیت محض از نبی که محبوب حق است در خلوتسرای «یُحبِبکُمُ اللَّهُ» به سبب سرایت صفت محبوبی نبی محبوب می گردد و به یکبارگی مجذوب به جانب حق می شود. شیخ در این بیت کلمۀ خلوتسرا را از آن بابت آورده که در خلوتسرا غیر محرم راه ندارد در مقام «یُحبِبکُمُ اللَّهُ»که مقام ولایت و اتحاد عاشق و معشوق و ولی و نبی است غیر محرم راه ندارد. 345    بود تابع ولی از روی معنی     بود عابد ولی در کوی معنی چون ولــی به معنی مقام ولایت که مقام فناء فی الله است، رســید تعیّن وی از بین می رود. می دانیم، لازمۀ تبعیت و عبودیت نیز تعیّن است، بنابر این وقتی تعیّن از بین رفت، تبعیت و عبودیت در تجلی احدی محـــو و مستهلک می گردد و تــابعیت و عابدیت به حسب صــورت از او مـرتفع می گردد. اما تابعیت و عابدیت از روی حقیقت و معنی، در کوی معنی در او وجود دارد چون اگر ولی به مرتبۀ کمال و اتصال رسیده ، در سایۀ همین عابدیت و تابعیت می باشد. در واقع در این مقام تابع و متبوع و عابد و معبود یکی گشته اند و در این مقام دویی وجود ندارد تا بگوئیم یکی تابع است. و دیگری متبوع، یا یکی عابد است و دیگری  معبود ، در واقع اتحاد تابع و متبوع حاصل شده است. 346   ولی آنگه رسد کارش به اتمام    که باز آغاز گردد باز انجام این بیت در تکمیل معنی بیت قبل است. چون سالک به متابعت شریعت و عمل بر قوانین طریقت، سیر الی الله و سیر فی الله را به انجام رسانید و به مقام فناء فی الله رسید و مانند قطره ای در بحر اعظم توحید متلاشی شد و در قوس نزولی و عروجی نقطه نهایت به بدایت رسید و دایره کمالات کامل شد باید دانست که هنوز به مرتبه کمــال نرسیده است چون در این مرحله نه کثرت حقیقی را می بیند و نه کثرت اعتباری را. او در این مرحله عدم امتیاز تابع و متبوع و عابد و معبود می بیند در صورتیکه کمال حقیقی آن است که در آینۀ کثرت وحدت را ببیند و در آئینه وحدت کثرت مشاهده نماید. به عبارت دیگر کثرت، حجاب وحدت نباشد و وحدت، پردۀ کثرت نگردد. عارف کامل باید حق را در خلق و خلق را در حق ببیند و به عبارت دیگر وجود واحد را از جهتی حق ببیند و از جهتی دیگر خلق. به جایگاهی که تابع و متبوع و عابد و معبود را یکی دید به آن، مقام فنا یا جمع می گویند وبه مقامی که حق را در خلق و خلق را در حق می بیند مرتبۀ فوق الجمع یا بقا می گویند. عارف کامل وقتی به این مقام می رسد مانند حالت اول از متابعت و عبودیت تجاوز نمی نماید به همین مناسبت شیخ در این بیت می فرماید که «آنگه رسد کارش به اتمام که باز آغاز گردد باز انجام». یعنی کار عارف و ولی وقتی کامل می شود و کارش به اتمام می رسد که انجام کار او مثل آغاز کارش شود یعنی در آغاز کار تابع و متبوع و عابد و معبود بود، در این مرحله نیز همان شرایط حاصل شود اما این تابع و متبوعی با آن تابع متبوعی فرق زیادی دارد.